af5h1n blog - بلاگ افشین

Afshin_2033 ای دی اینستاگرام

af5h1n blog - بلاگ افشین

Afshin_2033 ای دی اینستاگرام

امشب

امشب دوباره اتفاق افتاد ‌. 

امشب باز تنها شدم . یعنی باز هم به اون نقطه رسیدم که هیچ آدمی به من نزدیک نیست . 

آخرین بار که در این حالت بودم یک سال و نیم پیش بود . مثلا ۵۰۰ روز پیش . 

بیشتر از ۵۰۰ تا اتفاق و خاطره ولی ساخته شد . و در نهایت دوباره الان ۱۹ اپریل ۲۰۲۴ ، باز تنها . 


من مست

انقدر دلم میخواد بنویسم . 

شاید بیش از ۱۰ بار خواستم بنویسم . 

اینجا . 

جاییکه هیچکس نمیبینه . و فقط برای دل خودمه . 

دروغ چرا . حرفایی که قراره فلبداعه بیاد تو ذهنم و من بنویسمشون . 

ازشون میترسم . 

دیدم که چنتا متن دارم که قبلا نوشتم تو همین وبلاگ ولییییییی

منتشر نشده . 

نمیدونم چرا ... یادم نمیاد چرا منتشر نشده ‌ . 

وضعیت حالم اینه

بیشتر از ۱۰ ماهه که باهش نزدیک شده بودم .

۳هفته پیش با یک دلیل کسشعر تموم کرد.

انتظارش رو داشتم . در تمام این مدت انتظارشو داشتم . 

این شخص اون شخصی نبود که بمونه . منم میدونستم . یعنی نه اینکه سعی نکردم . 

فقط اینکه آدما ظرفیت دارن . و آدمها سطح دارن . عذر میخوام شاید بهتر باشه بگم دسته بندی دارن . 

چون دیگه واقعا درست و غلط مشخص نیست . 

فقط چند جمله راجعبه جمله ی بالام بخوام بگم اینه که . از نظر شخص من میدونم درست حدودا چیه و غلط حدودا چیه . ولی در دنیای کیری این روزها به خودم این اجازه رو نمیدم که اظهار نظری داشته باشم . 

چون دیگه امیدی به آدم های درست ندارم . دیگه آدم درست به ندرت پیدا میشه . 

ای حالم بد میشه اصن که میرم تو این صحبت "آدم" . 

ناخواسته میرم. 

ولش کن. 

از صدای آمبولانس که بعضی وقتا از بیرون میاد خوشم میاد . 

-----

-----

۲تا خط موازی هم کشیدم که یه چیز دیگه بگم . 

۸ ماه میشه که    هر روز الکل 

تو حالت عادی نمیتونم تحمل کنم.

حالم خوب نیست . 

. میرم که چندتا پست آخرو بخونم و بعدش شیر کنم . 

سال نو رو به خودم تبریک نمیگم . و امیدوارم که کیری تر از سال قبل نباشه .

https://youtu.be/sWOrd50HYa4



لیلا

بگو چنند 

این حس بین اشک و لبخند

یادداشت نمیدنم چند

انقدر آمار از دستم در رفته که نمیدنم آخرین نوشتم کی بود . سال ۹۷ فکر میکنم یا همین حوالی . تغییرات جزئی زیاد بوده ولی از بالا که به داستان نگاه کنی تغییرات چندانی نبوده . شابد از ۷ سال پیش تا الان ۲ تا شخص جدید به من نزدیک شدن . ولی من نه بهشون انقدر . لامصب ۷ سال ۲ نفر ‌. خنده داره نه ؟! 

تقریبا ۱۱ ماه هست که هر شب الکل میخورم ‌ . نه اینکه هرشب زیاد ولییییییی ..... بعضی وقتا یادم میره که یادم میره ‌. 

خوب همین الان یادم اومد که یک شب در عالم مستی . همین وبلاگمو یادم اومد و به یکی گفتم که بلاگی دارم و دوست داری بخونی ؟! 

خودش یه پیج داشت تو فاکینگ اینستاگرام که دکلمه میکرد . استقبال کرد و چندتا تز پستامو خوند . 

یه حس عجیبی داشتم وقتی که داشت میخوند . انگار یکسال در ۲ ثانیه از دکلمش بود . الان که اینجا هستم امشب دوس داشتم که با یکی حرف بزنم . پوست پن کردن ۲ نفری که بهشون گفتم امشب چیکاره این . گفتن آخرشب بهت پیام میدیم . 

ولییییی به قول شاعر . دیگه دییییره دیگههه دییییرههه . 




فلبداعه ۱۳

روزها می گذشتند . شب ها میومدند . 

شبها میگذشتند و دوباره روزها . 

ارتباطشون هر روز عمیق تر می شد . 

اتفاقاتی که باید میوفتاد افتاده‌بود . و الان دیگه بدون هیچ اتفاقی و فقط گذشت زمان عمیقترش می کرد . زمان دقیقا همون چیزیه که میتونه همین رابطرو کمرنگ و کمرنگترش کنه . 

فکر میکنم که عشق باید برات دنیارو قشنگ کنه باید آرامش بگیری . در هر مکان و زمانی . باید دلت قرص باشه . 

اینا چیزاییکه عشق باید با خودش بیاره . 

نگرانم . 

یادمه ۹ سال پیش ی بلاگ داشتم . تا همین یک سال پیش یوزر پسوردش رو هم داشتم . این اواخر بهش سر میزدم . حالا دیگه پسوردش یادم نمیاد . ایمیل زدم بهشون و جواب ندادن . منم دیگه فالو نکردم . ۷ سال اونجا بودم خیلی براش وقط گذاشتم . 

الان فقط دلم میسوزه . الان فقط میتونم از بیرون ببینمش . اون بلاگ مال من بود . الان من فقط پسوردش رو ندارم . ولی دیگه نمیتونم بگم مال من هست . واقعیت اینه که دیگه مال من نیست . 

دلم میسوزه . 

وضعیت ایران بده . 

وضعیت شرکت بده .

من ۲ روز دیگه‌ روز تولدمه . 

فلبداعه ۱۲

عاشقش شده بود . بعد مدت ها عاشق شده بود . دیگه سنش کم نبود الان دیگه به خیلی چیزا فکر میکرد .  در بدترین شرایط موجود عاشق شده بود . هیچ راه عاقلانه ای نبود که به عشقش برسه .  اینو از همون اول هم میدونست . ولی شد . اون موقع که  فهمید که این راه آخرش عاشقش میکنه باید این روزهارو هم میدید . و دیده بود.  فقط تصمیم گرفت که خودشو بزاره تو این situation . و اشتباه خوبشو تحمل کنه . حالا دیگه به این فکر میکنه که شاید بتونه اشتباهه خوبشو ادامه بده و تکمیل کنه . فقط ۴ ۵ ماه وقت داره . این داستان همیشه مبهم خواهد ماند . 

فلبداعه ۱۱

این روزا تو‌زندگیم اتفاق های احساسی  داره میوفته که فقط خدا میدونه چطور خواهد شد بعدها که این اتفاقا تاثیراتشو گذاشت  .  همچین حس هایی رو تا حالا تجربه نکرده بودم هنوزم این حس های جدید ادامه داره . فقط خدا طوری نباشه که به فاک برم . 

یه چیزی فهمیدم . ترس از بفاک رفتن  . 

شنیدم که میگن حسرت کارهایی که نکردیو بیشتر میخوری تا کارایی که کردیو . این جمله تو شرایط مختلف قطعا درست نیست شایدم این ترس  از بفاکیه همین الان  که این جمله رو دارم اینطوری وارسی میکنم . By the way این از نظر احساسی . 

ایران یک صفر مراکشو شکست داد . مردم خوشحال شدن . 

امروز ایفون  ۸۵۰۰۰۰۰۰ تومان .