آقا ما دوباره اومدیم. الان دوباره گرجستانم. از آخرین باری که سرازیر کردم خاکسترو خیلی وقته میگزره. الان مغزم دیگه مثله اون روزا کار نمیکنه. ولی الان عادیه. مغزمو میگم.
باشه یه آبجویی زدم امشب. بعدش بک تو بک فیلیپ موریس. وضعیت روحی بعد اخرین خاکستر خیلی بهتر شده. ولی فک میکنم که دوباره روند رو به پایینی گرفته. زندگیه سگیو میگم .
بگزریم. ما نگذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی. تو بمانو دیگران فقط نه اینکه با دیگرانی بیای هی دورو بره من بپلکی . لعنتی تو وقتی میدونی یکی یه زمانی دوست داشته و خودتم نخواستیش. الان چرا میای دورو برش. دوری کن ازش. عذابش نده. نرین به زندگیش .
سیگارو روشن میکنه تا از منظره ی روبروش لذت ببره و یکم از فکرای مزخرف مغزش کم بشه . تا روشن میکنه پک اولو که میزنه دوباره همون فکرا میان تو مغزش. چندتا پک که میزنه میبینه ای بابا این یه نخ هم که تموم شد . من ریدم تو سیگار. قبلنا سیگارا بیشتر فهمو شعور داشتن. همینطور کارخونه های ساخت سیگار و رئیساشون.
به کجا دارم میرم. فعلا دلم تغییر نمی خواد. اوضاع فعلیو باید سرو سامون بدم. سر و سامون. هه. فاک یو راااا.
سیگارو خاموش میکند. به فکر خواب است .
چیزیکه روشن میکنینو بعد مدت کوتاهی خاموش نکنین.