امشب دوباره اتفاق افتاد .
امشب باز تنها شدم . یعنی باز هم به اون نقطه رسیدم که هیچ آدمی به من نزدیک نیست .
آخرین بار که در این حالت بودم یک سال و نیم پیش بود . مثلا ۵۰۰ روز پیش .
بیشتر از ۵۰۰ تا اتفاق و خاطره ولی ساخته شد . و در نهایت دوباره الان ۱۹ اپریل ۲۰۲۴ ، باز تنها .
ما همهمان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک جور زندان است، زندانهای گوناگون. ولی بعضیها به دیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند، بعضیها میخواهند فرار بکنند، دستشان را بیهوده زخم میکنند و بعضیها هم ماتم می گیرند. ولی اصل کار این است که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم. ولی وقتی میآید که آدم از گول زدنِ خودش هم خسته می شود.
تنها نشسته ای
چای می نوشی
و سیگار میکشی
هیچ کس تو را به یاد نمی آورد.
این همه آدم
روی کهکشان به این بزرگی
و تو حتی
آرزوی یکی نبودی.